شهدای دارالولایه سیستان زابل
شهدای زابل 
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهدای دارالولایه سیستان و آدرس shohadaysistan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





در یکی از روزهای سا ل 1340 ه ش روستای مرزی محمد شاهکرم در استان سیستان وبلوچستان که در خنکای تند باد ماه آذر تکیه به تپه های ریگ داده بود، شکفتن شقایقی خونرنگ را در خانه ای کاهگلی به تما شا نشست .پدر که به سودای کار به روستای دیگر رفته بود در باز گشت مژده میلاد نوزاد را شنید و برای نامگذاری اش به خانه روحانی روستا رفت. به میمنت ولادت کودک در روز دوشنبه نام عیسی بر او نهاده شد .عیسی پنجمین فرزند خانواده ای پر اولاد بود که در تراوت دست های پرتاول پدری کشاورز و مادری به مهربانی خوشه های سبز گندم بالید و قد کشید .

پدر ،کشاورز شرافتمندی بود که بر روی زمین دیگران بذر می افشاند ،و مادر چون همه زنان سیستانی روزهای ترک خورده اش را به رنج بی امان کار و عطر نگاه همسر و فرزندانش پیوند می داد .دستهای مادر همیشه بوی آفتاب می داد .بوی مهربانی و ایثار .او معنای رفاه را نمی دانست و در گرما گرم سوزنده سیستان که پرخاش بادهای صدو بیست روزه اهل خانه را به ستوه می آورد تشنگی حنجره های کودکانش را تنها با کوزه ای آب پاسخ می داد .
اما پدر که با نگاه تازه ای به زندگی می نگریست ،بی اعتنا به فقر ،سعی در وحدت نظام روستایی و پیوند جان خویشاوندان با یکدیگر داشت .این همدلی و ایمان عاشقانه که از سر چشمه مذهب و ولایت سیراب می شد، باعث شده بود تا روستا از بافت 

ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 بهمن 1391 ] [ 16:5 ] [ زریافتی ]

 

 زندگینامه شهيد غلامحسين خدري


شهید غلامحسین خدری

 

 

تاریخ تولد :۱۳۳۶ 
تاریخ شهادت : /۲/۱۳۶۱ 
محل تولد :سیستان‌وبلوچستان /زابل /سه کوهه

طول مدت حیات :۲۵

غلام‌حسین خدری به سال ۱۳۳۶ در روستای سه کوهه شهرستان زابل متولد شد. پس از اتمام دوران ابتدایی با اجبار سردار ابراهیم خان به تهران برده شد. 
پس از تحمل سختی‌های فراوان در خانه‌ی آن ستمگر در سال ۱۳۴۹ در کارخانه جهان چیت کرج مشغول به کار گردید. و در تظاهرات کارگری سال ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر و با اعتصاب کارگران آزاد گشت. با وجود کمبود امکانات در سایه پشتکار فراوانش، پس از اخذ دیپلم و شرکت در آزمون ورودی دانشگاه‌ها، به آموزشکده فنی قزوین راه یافت. 
با اوج‌گیری تظاهرات مردمی در شکل‌دهی و هدایت راهپیمایی‌های شهرک صنعتی قزوین و کارخانجات فرنخ نقشی محوری ایفا کرد. او پس از پیروزی انقلاب،‌ با شهید چمران در منطقه کردستان همکاری داشت. خوشرویی، تواضع یتیم نوازی، انفاق، گفتار دلنشین و عشق و محبت به اهل‌بیت عصمت و طهارت از اوصاف آن شهید بزرگوار است که خاطرات فراوانی را در ذهن اعضای خانواده و همرزمان به جای گذارده است. 
این عاشق لقای حضرت دوست سرانجام در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱، در عملیات بیت‌المقدس جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و در سن ۲۵ سالگی به حضور خدای شهیدان تقدیم داشت.

[ سه شنبه 24 بهمن 1391 ] [ 16:3 ] [ زریافتی ]

 

سال 1336 ه ش در خانواده ای کشاورز و شیفته اهل بیت در روستای صفدر میر بیگ درشهرستان زابل فرزندی به دنیا آمد که نام میر حسن بر او گذارده شد .او در دامان پر مهر و محبت مادر و با نانی حلال که از دست رنج تلاشهای شبانه روزی پدرش به دست می آمد رشد نمود تا به هفت سالگی رسید .چون در روستایشان دبستان نبود به اتفاق برادرش میر عباس و سایر بچه های روستا به دبستان روستای «جزینگ» که حدود دو کیلو متر با روستایشان فاصله داشت رفت تا کسب علم و دانش نماید .

ادامه مطلب
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 21:22 ] [ زریافتی ]

 

[تصویر:  1358663494_4_8ab4496825.jpg]

محمد دهباشی در سال 1353 در یکی از روستاهای شهرستان زابل دیده به جهان هستی گشود. تحصیلاتش را تا پایه دوم راهنمایی ادامه داد؛ ولی به دلیل وضع نامناسب مالی مجبور به ترک تحصیل و برای تأمین امرارمعاش خانواده وارد بازار کار شد. دهباشی برای گذراندن دوران مقدس سربازی به عضویت نیروی انتظامی درآمد و در پادگان های شرقی کشور مشغول انجام وظیفه شد.
دهباشی فردی پرتلاش، باصداقت و درکارهای خیر همیشه پیش قدم بود. نماز را سعی می کرد در اول وقت به جای آورد. همواره کتاب های دینی و مذهبی را مطالعه می کرد. به خواندن قرآن اهمیت بسیاری می داد و همیشه به نیازمندان و مستمندان کمک می نمود. همیشه دوستان و خانواده را به پیروی از ولایت فقیه سفارش می کرد. او همیشه به یاد خداوند بود و می گفت: خدا مشکل گشای همه است. سرانجام در تاریخ 21/7/1373 در منطقه کنارک در درگیری با اشرار و سوداگران مرگ در سن 20 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل آمد. 

کتاب کبوتران بهشتی جلد 6، صفحه:46،
 
[ دو شنبه 27 بهمن 1391 ] [ 6:30 ] [ زریافتی ]

 

غلام علی رحمی در سال 1338 در روستای کرباسک زابل دیده به جهان هستی گشود. تحصیلاتش را به دلیل مشکلات مالی تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و همزمان، به کار کشاورزی نیز می پرداخت. در اوج جوانی به عضویت ژاندارمری سابق درآمد تا خدمت نظام را به پایان برساند. او در طول مدت خدمت سربازی فداکار، شجاع و شیفته خدمت بود.
رحمی، انسانی مؤمن و مقیّد به فرایض، گشاده رو، متبسّم و در امور خیریه و خدمت به دیگران پیش قدم بود. در مراسم مذهبی شرکت فعال داشت و به انقلاب و امام عشق می ورزید. رفتار و گفتار او بیانگر آمادگی وی برای شهادت بود و پیوسته به حمایت از انقلاب و اطاعت از امام سفارش می کرد. سرانجام در شهریور سال 1359 در منطقه ایرانشهر و در درگیری با اشرار و سوداگران مرگ در سن 21 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل آمد. 

کتاب کبوتران بهشتی جلد 6، صفحه:4
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 6:30 ] [ زریافتی ]

 

[تصویر:  1358792345_4_5fff4bb8a7.jpg]

رضا زمانی در سال 1343 در خانواده ای کارگر در روستای ندام از بخش شهرکی و ناروئی شهرستان زابل متولد گردید. چند سال بعد همراه خانواده به زاهدان رفت و تا سال دوم متوسطه ادامه تحصیل داد. پس از تأسیس جهادسازندگی در این نهاد شروع به فعالیت نمود و مدت چهار سال در شهرستان های زاهدان، میرجاوه و نصرت آباد خدمت کرد. در سال 1363 جهت گذراندن خدمت سربازی وارد سپاه گردید. پس از گذراندن آموزش های لازم و اشتغال در واحدهای آموزش نظامی و بسیج کارگری و کارمندی، به سپاه میرجاوه منتقل شد . سرانجام در سال 1365 در تنگه ی شورک به اتفاق هشت تن از همرزمانش در درگیری با سوداگران مرگ در سن 22 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل گشت.

کتاب کبوتران بهشتی جلد2، صفحه:89
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 15:41 ] [ زریافتی ]

 

[تصویر:  1359008655_4_e5e4bcee15.jpg]

علیجان سرگزی به سال 1323 در یکی از روستاهای شهرستان زابل پا به عرصه وجود نهاد. پس از گذراندن دوران ابتدایی به همراه خانواده از روستا به شهر آمد. پس از طی دوران سربازی به استخدام نیروی انتظامی درآمد و به زاهدان انتقال یافت. پشتکار، جدیّّت، ایثار و بصیرت از ویژگی های ممتاز وی بود.
عشق و ایمان به نظام مقدس جمهوری اسلامی چنان در وجودش رسوخ کرده بود که سر بر کف به استقبال شهادت می رفت. نصایح و توصیه هایش به خانواده و اهل محل و مسجد و همکاران بیانگر بصیرت دینی اوست. حضور در نماز جماعت و جمعه، صله رحم و آرزوی شهادت در همه حال ، به خصوص در تعقیبات نماز، درس های آموزنده زندگی اوست.
سرانجام روح پاکش در درگیری با عده ای قاچاقچی به جوار حق پرکشید و شمع وجودش که عمری در عشق به مولایش اباعبدالله می سوخت، با وصال یار، به خاموشی گرایید. 

کتاب کبوتران بهشتی جلد 6، صفحه:62
[ دو شنبه 24 بهمن 1391 ] [ 15:37 ] [ زریافتی ]

 نام و نام خانوادگی: محمود پهلوان


نام پدر: دادخدا

تاریخ تولد: ۱۳۳۱
رشته تحصیلی: مهندسی برق

نام دانشکده: فنی
تاریخ شهادت:۱۳۵۴/۰۵/۰۴
محل شهادت:زندان اوین

شهيد بزرگوار محمود پهلوان در دانشگاه تهران مشغول به تحصيل بود. در زمان حكومت ستمشاهي فرياد حق*طلبي سرداد و مبارزه خودش را با شاه و ايادي استكبارش اعلام نمود در همان زمان بود كه توسط ساواك دستگير شد در سال 54 توسط رژيم شاه به اعدام محكوم شد. 


خلاصه وصیت نامه شهید محمود پهلوان
وصیت این شهید بزرگوار این است که ظالمان بر شما حکومت کنند . مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین زیر ظلم و جور است .

هادی پهلوان از نزدیکان شهید نقل می کند:
ایشان فردی بسیار مستعد و دانشجویی فرهیخته و نخبه بوده است ایشان از شهر زاهدان موفق به ورود به دانشگاه تهران در سال ۵۲ گردیده بود ایشان از لحاظ نقاشی نیز بسیار متبحر بوده به طوری که به دلیل فقر مالی تهیه کتب درسی مقدور نبود نسبت به تصویر برداری توسط دست و با خودکار به طرز بسیار زیبایی اقدام نموده است مانند پرتره انسان. ایشان باغث افتخار استان سیتان و بلوچستان می باشد.روحش شاد
 
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 15:35 ] [ زریافتی ]

 

نیت کنید

[ یک شنبه 22 بهمن 1391 ] [ 16:33 ] [ زریافتی ]

 

کارت شهيد و پيام آن

در دژ امام محمد باقر(ع) واقع در طلائيه پيکر شهيدي کشف شد که سر نداشت و پيکرش دو نيم شده بود. داخل جيب هاي لباس تعدادي کارت و يک قرآن کوچک و يک خودکار بود. روي يکي از کارتها با خطي بسيار زيبا و زرد رنگ نوشته بود: «و خداوند ندا مي دهد که شهدا به بهشت در آيند.» از پيکر شهيد و کارت او يک عکس گرفتم. وقتي خواستم دوباره کارت را ببينم در کمال تعجب ديدم محو شده است. پيش خود گفتم حتما نور خورشيد و يا... باعث شده جمله پاک شود، از آن گذشتم. در مرخصي جريان را براي يکي از علما تعريف کردم، ايشان گفتند برويد عکس را چاپ کنيد، اگر چاپ شد، جريان خاصي نبوده، اما اگر چاپ نشد براي ما پيام داشته است. تمام عکسها بسيار شفاف چاپ شد به جز آن عکسي که از کارت گرفته بودم، حالتي نور خورده و مات داشت.

***

پلاکي از جنس پوتين

گفتم دقت کنيد، مثل اينکه امروز قراره خبري بشه. يکي از بچه ها به شوخي گفت: «لشکر ما هم مي خواد شهيد بده و...». وسط ميدان مين بوديم ناگهان يکي فرياد زد «شهيد» همه غمگين و ناراحت شدند. هيچ مدرکي نبود و يک پاي شهيد هم نبود. گفتم: بچه ها نذري بکنيم. هر کجا پلاک پيدا شد يک زيارت عاشورا بخوانيم. يکي از بچه ها گفت: «يکي هم براي پايش» يکي از بچه ها به شوخي گفت: شانس آورديم فقط يک پا و يک پلاکش نيست و گرنه دو سه روز بايد اينجا ... پا و پوتين که از مچ قطع شده بود پيدا شد. زيارت را خوانيدم. غروب برگشتيم مقر، اما پلاک پيدا نشد. همان کسي که شوخي مي کرد آمد و گفت: زيارت عاشوراي دوم را بخوان، هويت شهيد روي زبونه پوتين نوشته شده. من هم خواندم «السلام عليک يا اباعبدالله و.. .»

ماجرايي خواندني از پيدا شدن يك شهيد

به ياد شهداي گمنام

در طلائيه کار مي کرديم. براي مأموريتي به اهواز رفته بودم. عصر که برگشتم ديدم بچه ها خيلي شادند. اونها سه شهيد پيدا کرده بودند که فقط يکي از آنها گمنام بود. بچه ها خيلي گشتند. چيزي همراهش نبود. گفتم يکبار هم من بگردم. اون شهيد لباس فرم سپاه به تن داشت، چيزي شبيه دکمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب کرد. خوب دقت کردم. ديدم يک تکه عقيق است که انگار جمله اي روي آن حک شده است. خاک و گل ها را کنار زدم. رويش نوشته شده بود: «به ياد شهداي گمنام» ديگر نيازي نبود دنبال پلاکش بگرديم. مي دانستيم اين شهيد بايد گمنام بماند، خودش خواسته!

***

شهيد گمنام

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 22 بهمن 1391 ] [ 16:29 ] [ زریافتی ]

 

در سال ۶۶ قبل از شروع عملیات به اتفاق عمو و پسر عمویشان عازم مناطق جنگی می شوند که در اثنای عملیات پسر عمویشان (شهید عزت الله کیخا) در منطقه  ماهوت  مفقود الاثر  می شوند. قبل از این حادثه نیز برادر شهید عزت الله (شهید اکبر کیخا) در عملیات بیت المقدس به شهادت می رسند که خبر این  شهادت توسط همرزم ایشان «شهید سید حسین حسینی» به پدر شهید داده می شود.

 


ادامه مطلب
[ جمعه 20 بهمن 1391 ] [ 18:8 ] [ زریافتی ]

 v93q4nd6eikmxx5ia2e6.jpg (1030×834)


برچسب‌ها: مزارشهدای زابل
[ پنج شنبه 19 بهمن 1391 ] [ 18:54 ] [ زریافتی ]

شادی روحش صلوات 

lurizy7u56j32t33sn.jpg (1200×1600)

[ پنج شنبه 19 بهمن 1391 ] [ 18:52 ] [ زریافتی ]
[ پنج شنبه 19 بهمن 1391 ] [ 18:47 ] [ زریافتی ]
[ دو شنبه 16 بهمن 1391 ] [ 18:42 ] [ زریافتی ]

[ دو شنبه 16 بهمن 1391 ] [ 18:40 ] [ زریافتی ]
[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 18:38 ] [ زریافتی ]



طراح :مهرزاد

[ دو شنبه 30 بهمن 1391 ] [ 18:33 ] [ زریافتی ]

 

پیکر مطهر شهید

 

 «ومن یقاتل فی سبیل‌الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما» کسی که به دستور خدا در راه خدا با دشمن می‌جنگد (از برای آنکه ظلم و فساد را ریشه‌کن کند و دین خدا را در زمین استوار نماید، تا آنکه مستضعفین و محرومین از چنگال اهریمنان نجات یابند، هر گاه این مجاهد راه خدا) کشته شود و یا پیروز شود خداوند به او اجر و پاداش عظیم خواهد داد. (نساء، 74)

«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید بلکه او زنده است و جاوید. شهید مرده نیست، شما درک آن را ندارید که بفهمید. (بقره، 154)

«و لئن قتلتم فی سبیل‌الله او متم لمغفره من‌الله و رحمه خیر مما یجمعون» اگر شما در راه خدا کشته شوید یا بمیرید هر آینه مغفرت و رحمت خدا برای شما خواهد بود (و رحمت و مغفرت خدا برای شما بهتر است) از آنچه را که در دنیا برای خود اندوخته‌اید.(آل عمران، 157)

 

روایات

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 15 بهمن 1391 ] [ 17:5 ] [ زریافتی ]
.: Weblog Themes By salehon :.

درباره وبلاگ

مقرسایبری شهدای دارالولایه سیستان ما شهیدان جنون بودیم از عهد قدیم سنگ قبر ماست دریا، نقش قبر ما نسیم شهر ما آن سوی آبی هاست، دور از دسترس شهر ابراهیم ادهم، شهر لقمان حکیم اندکی بالاتر از آبادی تسلیم محض صاف می آیی سر کوی صراط المستقیم خاک آن عرشی ست، گل هایش زیارت نامه خوان سنگفرش آسمانش بال های یا کریم شهر ما آبادی عشق است - اما عشق چیست؟ - عشق یعنی نوح و ابراهیم و عیسی و کلیم عشق یعنی «قاف » و «لام » قل هو الله احد عشق یعنی «باء» بسم الله رحمن رحیم
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 303
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

به این سایت رأی بدهید